پیکاسو نه، قهرمان این داستان مودیلیانی بود!
ایتالیا به دراماتیک ترین شکل ممکن موفق به فتح یورو 2020 شد. بعد از سپری کردن یک دهه رقت انگیز، حالا آتزوری با هدایت روبرتو مانچینی قهرمانی اروپا را از آن خود کرد و امضای این سرمربی پای این اثر هنری به وضوح خودنمایی می کند. حتما در ایتالیا نیز یکی مثل من پیدا می
ایتالیا به دراماتیک ترین شکل ممکن موفق به فتح یورو 2020 شد. بعد از سپری کردن یک دهه رقت انگیز، حالا آتزوری با هدایت روبرتو مانچینی قهرمانی اروپا را از آن خود کرد و امضای این سرمربی پای این اثر هنری به وضوح خودنمایی می کند.
حتما در ایتالیا نیز یکی مثل من پیدا می شود که هر مسابقه فوتبالی را با یک اثر هنری همطراز کند. بین این همه نام های بزرگ و اساطیری، شاید حالا ژورنالیست های ایتالیایی علاقمند به گره زدن سرنوشت روبرتو مانچینی با یک هنرپیشه، نقاش یا مجسمه ساز بوده و به دنبال یک تیتر به یادماندنی بعد از این افتخارآفرینی بزرگ هستند. آدم ماندگار و بزرگ در سینما، نقاشی، مجسمه سازی و … در این سرزمین به وفور یافت می شود، اما سرنوشت مانچو شاید بیشتر از همه با آمدئو مودیلیانی، نقاش نه چندان مشهور کشورش گره خورده باشد.
به ترتیب از چپ؛ مودیلیانی، پیکاسو و آندره سالمون در مقابل کافه روتونده در شهر پاریس. عکس از ژان کوکتو در سال 1916.
معمولا سناریوی افرادی که علیرغم شایستگی کمتر دیده می شوند، سوژه مناسبی برای ساختن یک فیلم، نوشتن یک رمان یا نمایشنامه است. شاید با شنیدن این جملات، اولین نامی که در ذهن متبادر می شود، ونسان ون گوگ، نقاش “گوش به دست” هلندی باشد.
چه ایتالیا و زندگی ایتالیایی را دوست داشته باشیم و چه نه (تعصب بی منطق روی محتویات پیتزا را می گویم)، این کشور را باید مهد رنسانس در همه ابعاد هنر دانست. پس بعد از کمی جست و جو، پیدا کردن یکی مثل ونسان ون گوگ در تاریخ هنر این کشور چندان هم دشوار نیست. همین یکصد سال پیش، آمدئو مودیلیانی نیز همین مسیر را طی کرد. نقاش عیاش ایتالیایی که در دوران حیات خود دیده نشد و در 35 سالگی نیز با زندگی وداع کرد.
هم عصر بودن با پیکاسو نقطه عطف زندگی آمدئو مودیلیانی بود. آثار این نقاش ایتالیایی در دوران حیات چندان مورد توجه قرار نگرفته و او زیر سایه دیگر هنرمندان مولف عصر خود قرار داشت. اما حالا و بعد از یک قرن هنوز هم نام مودیلیانی هم طراز با نقاشی مهم ترین نام های این عرصه دیده می شود. البته پیکاسو ابتدا رابطه خوبی با مودیلیانی داشت، اما در ادامه میگساری های این نقاش باعث خستگی پیکاسو از این رابطه شده و دوستی آنها نیز رو به زوال رفت.
معنی ندارد در این نوشته بیشتر از این به مودیلیانی بپردازم، شما هم اگر به او علاقه پیدا کردید تنها به تماشایی یک فیلم دیدنی با هنرنمایی اندی گارسیا و خواندن چند مطلب اکتفا نکنید، اما از مودیلیانی همین بس که روی سنگ قبر او نوشتند؛ مردی که آثار خود را در رستوران فقط با یک وده غذا عوض می کرد.
این سرنوشت شاید شباهتی به داستان زندگی روبرتو مانچینی هم داشته باشد. او در دوران بازی خود نیز آنقدرها که باید دیده نشد. دو سه دهه قبل مثل الان نبود که یکی مانند چیرو ایموبیله با یک فصل درخشش و چند فصل معمولی، یک تورنمنت تمام در ترکیب اصلی آتزوری جای بگیرد.
در ترکیب آتزوری روزگاری در جام جهانی به الکس دل پیرو و فرانچسکو توتی هم بازی نرسیده و روبرتو باجو علیرغم آمادگی دعوت نمی شد. مانچینی در یورو 88 در ترکیب ثابت ایتالیا جای داشت و حضور در نیمه نهایی را تجربه کرد، اما در جام 90 و در خانه حتی یک دقیقه هم به میدان نرفت و پشت خط ماند.
همین دو سه سال پیش شرایط فوتبال ایتالیا آنقدر وخیم بود که کارش برای صعود در دیدار برگشت مرحله پلی آف کشید. اما درام- کمدی اصلی آنجایی رقم خورد که دنیله ده روسی، هافبک باتجربه ایتالیایی روی نیمکت فرمان سرمربی برای ورود به میدان را نقض کرده و مدعی شد در این شرایط حضور لورنزو اینسینیه در ترکیب برابر سوئد اثربخش خواهد بود.
حالا همان ایتالیای مستاصل و شلخته با غلبه بر تک تک مدعیان قهرمان اروپا شده و بی تردید امضای روبرتو مانچینی پای این اثر هنری دیده می شود. دو دهه قبل و در روزهایی که اسون گوران اریکسون فاش کرد خجالت می کشیده مانچینی را 90 دقیقه نیمکت نشین کند و به همین علت دقایقی در ترکیب لاتزیو به او میدان می داده، ستاره خوش تیپ ایتالیایی وارد عرصه مربیگری شد.
لاتزیوی تحت هدایت او به قدری تماشایی بازی می کرد که ماسیمو موراتی برای غلبه بر تابوی یوونتوس، هدایت اینتر را به دست مانچینی سپرد. اما ایده های تاکتیکی این سرمربی جوان نیز برای فتح اسکودتو کافی نبود و یوونتوس پرستاره با هدایت فابیو کاپلو همچنان پبشتازی می کرد.
“کالچوپولی” باعث شد مانچو خیلی زود اولین قهرمانی در بالاترین سطح فوتبال ایتالیا را تجربه کند و در ادامه و با سقوط هیمنه رقبای همیشگی، اینتر با او تبدیل به قدرت اول فوتبال ایتالیا شده بود. اما منتقدان برچسب “بازنده نبردهای بزرگ” را به مانچو الصاق کرده و عدم موفقیت در لیگ قهرمانان را نشانی از ناتوانی او می دانستند.
بعدها مانچینی برای اثبات توانایی های خود حضور در لیگ برتر و نیمکت منچسترسیتی را انتخاب کرد تا این بار با سرالکس فرگوین سرشاخ شود. در روز فریاد به یادماندنی “آگوئرووووووووووو”، مانچو روی نیمکت سیتیزن ها قهرمانی در لیگ برتر را نیز تجربه کرد، اما هنوز هم دیده نمی شد.
پروژه “بازگشت اینتر” با مانچینی خوب پیش نرفت و اوضاع بقدری وخیم بود که بازگشت این سرمربی نیز دردی را در مه آتزا دوا نکرد. اما بازسازی ایتالیایی تخریب شده دیگر محصول مستقیم توانایی های مانچو است؛ بعد از دو دهه موفق، حالا دیگر نام او به تالار مشاهیر سرمربیان موفق ایتالیایی راه یافته است.
اینکه از بین آلگری، کونته، اینزاگی، آنچلوتی، رانیری، دی زربی، پیولی و … هدایت تیم ملی یک کشور به دست ونتورا سپرده شود را نمی دانم باید چه نامید، اما کابوس 2018 باعث شد ایتالیا با مانچینی به توافق برسد. تورنمنت های ملی همیشه حذفی بوده و شباهت زیادی به لیگ قهرمانان دارد. از همان بدو، ورود مانچو انگ “ناکام بازی های حذفی” به او زده شد و پر بیراه هم نبود. او یک دهه قبل با اینتر پرستاره در مقابل والنسیا و لیورپول حذف می شد و روی نیمکت سیتی نیز آورده خوبی در اروپا نداشت.
اما گذر از نام هایی چون ده روسی و بوفون و میدان دادن به بارلا، اسپیناتزولا، کیه زا و …. آن ایتالیای سرخورده و مخروب را تبدیل به قهرمان فوتبال اروپا کرده است. بعد از دو دهه، دیگر مانچینی از زیر سایه سرمربیان بزرگ کشور خود خارج شده و حالا ماموریتی را به سرانجام رسانده که برای نیم قرن در ایتالیا دیگر تبدیل به یک تابو شده بود.
جیجی دوناروما تورنمنت فوق العاده ای را پشت سر گذاشت و در نهایت به عنوان بهترین بازیکن جام نیز برگزیده شد. فدریکو کیه زا بعد از سپری کردن یک فصل متوسط در یوونتوس، در ترکیب ایتالیا درخشید و زوج بونوچی- کیه لینی نیز به قول ژوزه مورینیو همچنان در حال تدریس در هاروارد هستند، اما این قهرمانی به مانچینی تعلق دارد. بعد از دو دهه درخشش و دیده نشدن، حالا شاید وقتش رسیده نام او را برای همیشه در خاطر داشته باشیم.
قهرمان قصه آتزوری مثل مودیلیانی آنقدر بدشانش نبود که غرق در اعتیاد به الکل شده و در سن 35 سالگی و در گمنامی جان خود را از دست بدهد و مانچو حالا شاید حتی نامزد دریافت جایزه بهترین سرمربی دنیای فوتبال در سال 2021 باشد. اما حتی اگر این اتفاق هم رخ نداد، قهرمانی تاریخی او روی نیمکت ایتالیا مانند تابلوی “آنکا زبروسکا” اثر مودیلیانی، تا ابد در تاریخ این کشور دوست داشتنی ماندگار خواهد شد.
آریا فاطمی مقدم
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0