یک کارشناس روابط بینالملل گفت: تجربه تاریخی کودتای سیاه نشان می دهد که اگر ملت و سرزمینی برکنار از قافله توسعه و قدرتمند شدن در ابعاد مختلف سیاسی-اقتصادی-نظامی قرار بگیرد عاقبت جز قربانی تصمیمات قدرتها شدن در پیش چشم نخواهد داشت.
به گزارش ایسنا ، مجید خورشیدی در یادداشتی با عنوان “یک کودتا و هزار چراغ راه” نوشت: سوم اسفندماه صدمین سالگرد کودتای سال ۱۲۹۹ توسط رضاخان میرپنج سابق و رضاشاه آتی با کمک سید ضیالدین طباطبایی میباشد. کودتایی که در تاریخ به کودتای سیاه موسوم است. صدسال قبل در این سرزمین یک آتریاد قزاق به فرماندهی رضا ماکسیم از آق بابای قزوین عزم تهران کرد و بی مقاومت و مداخله ای عمده، مگر توسط بخش هایی از نیروی مترقی ژاندارمری وارد تهران شد و زمام امور را در دست گرفت و مسیر تاریخ ایران را تغییر داد. تامین مالی و راهبری کودتا را اداره هند بریتانیا و مشخصا ادموند آیرونساید نظامی انگلیسی برعهده داشت.
زوایا و خفایای این کودتا در ابعاد مختلفش توسط اهالی تاریخ و اهل نظر کاویده و قلمیگشته است، لیک از باب مشابهت با بعضی حوادث تاریخی بعدی و نیز چراغ هایی که بازخوانی این حادثه تاریخی برمی افروزد از پنجره ای نو به آن نگاه می افکنیم.
۱- اصل قدرتمند شدن:
در سرزمینی به دیرپایی و اشتهار ایران به سبب فتور و گسیختگی شالوده ی امور به راحتی توسط وزیر هند بریتانیا لرد کرزون و یک نظامیبه نام ادموند آیرونساید کودتای نظامی و تعویض دولت صورت میگیرد و کمترین اعتنایی به خواست مردمان و حتی همان حاکمان نیم بند ایران هم صورت نمیگیرد. کشور درگیر در توسعه نیافتگی و فقر که بواسطه انقلاب مشروطیت حرکت یگانه ای را برای نیل به اهداف خود در جهان جدید دارد، به راحتی آب خوردن هدف مطامع یک قدرت بزرگ قرار میگیرد و عنان امور و عرض تاریخی کشور ملعبه دست و خواسته ی دیگران واقع میشود. این کودتا چنان اساس مشروطه ۱۴ ساله ی ایران را سست و بی خاصیت میکند که مجلسی که در مقابل اولتیماتوم روسیه تزاری برای اخراج مستشاران آمریکایی مالیه ایران مقاومت جانانه ای کرده بود، تبدیل به نهادی بی خاصیت شده که هم ماده واحده تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی را تصویب میکند – و فریاد “هزار رای هم که بدهید غیر قانونیست” شهید مدرس به جایی نمی رسد- و هم به راحتی به خانم فوزیه فواد همسر مصری ولیعهد عنوان ایرانی الاصل اعطا میکند تا مشکل قانونی لازم بودن ایرانی الاصل بودن وارث سلطنت به راحتی حل و فصل شود.
عوارض کودتای سیاه تا آنجاست که تمدید قرارداد دارسی در سال ۱۹۳۳ که مدت قرارداد ناعادلانه را برای شصت سال دیگر تمدید میکند، بدون مقاومتی توسط مجلس شورای ملی تصویب میشود. این را مقایسه کنید با احمد شاه، آخرین شهریار سلسله ی قاجار که علی رغم تمام پلشتیها و نقصانها باز در سفر به بریتانیا در مقابل اصرارها برای قبول قرارداد ۱۹۱۹ با میانداری و رشوه ستانی وثوق الدوله و صارم الدوله، پاسخ می دهد که یک مقام تشریفاتی است و چنین اختیاری ندارد، ایران یک مملکت مشروطه است و قدرت در ید مجلس و دولت! یک مجلس برقرار و مبتنی بر اراده ی ملت پادشاه ضعیفی چون احمدشاه را هم به تصمیمات مقبول وامیدارد اما عوارض ضعف کشور که منجر به کودتای خارجی میشود، چنان مجلس را از معنا تهی میکند که بفرموده رضاشاه، خسران ۱۹۳۳ را تصویب میکند.
این تجربه تاریخی نشان می دهد که اگر ملت و سرزمینی برکنار از قافله توسعه و قدرتمند شدن در ابعاد مختلف سیاسی-اقتصادی-نظامی قرار بگیرد عاقبت جز قربانی تصمیمات قدرت ها شدن در پیش چشم نخواهد داشت.
۲- شباهت اعمال سیدضیالدین طباطبایی و محمد بن سلمان:
ضلع سیاسی کودتای سوم حوت سید ضیاالدین طباطبایی روزنامه نگار متهور و سی ساله ای بود که تندرویها و بدکاریهایش تا مدتها در اذهان اهالی آن روزگار سیاست ایران باقی ماند. طباطبایی جوان، بسیاری از ثروتمندان و اهالی سیاست آن روزگار را با شرایط بسیار فجیعی به حبس انداخت و در بند کرد و تا مبالغ هنگفتی از خانوادههای آنان دریافت نداشت راضی به آزاد کردنشان نگشت. از احمد قوام السلطنه سیاستمدار و نخست وزیر سالهای بعد که والیگری خراسان را در آن روزگار بر عهده داشت تا فرمانفرمای معروف که در پیرسالی محبوس گشت و تا به خط خود بخش بزرگی از املاک و اموال را واننهاد، از بند سید ضیا آزاد نگشت. نزدیک به یک صدسال بعد محمد بن سلمان نیز همین عمل را در سعودی مرتکب شد و سرشناسان کشور و افرادی چون ولید بن طلال را در هتل کارلتون محبوس ساخت و تا مبالغی هنگفت از آنان وصول نکرد، رهایشان نساخت. دولت سید ضیا به سبب سرکشی و اعمال نامتعارفش چندان نپایید و سه ماهه پایان یافت.
در مورد مشخص محمد بن سلمان نیز باید گفت که سیستم سیاسی و بلندپایگان سیاسی-امنیتی کشور تحمل افراد نامتعارف را ندارند و در کشوری چون سعودی به سبب جایگاهش در حوزه انرژی و امنیت و میزان وابستگی اش به غرب جادوی هیاهو و گرد و خاک امثال ولیعهد جوان بزودی خواهد نشست و تبدیل به عناصری مزاحم و مخرب میگردند که برای صیانت از منافع جمهور طبقه ی حاکم ائتلافی نانوشته برای حذف یا راندنشان صورت میگیرد.» سید ضیا را تحت الحفظ به خارج از ایران هدایت کردند و ولیعهد سعودی هم اگر همان سیاق محافظ کار و در مدار اسلاف اش را برنگزیند شاید عاقبتی مشابه را در پیش داشته باشد.
منبع:ایسنا