دانلود زیرنویس فیلم Children of the Corn 666: Isaac’s Return 1999
دانلود زیرنویس فیلم Children of the Corn 666: Isaac’s Return 1999 یک فیلم ترسناک آمریکایی محصول 1999 به کارگردانی کاری اسکوگلند و با بازی نانسی آلن، ناتالی رمزی، جان فرانکلین و استیسی کیچ است. این ششمین فیلم از مجموعه فرزندان ذرت است. براي دانلود به لينک زير مراجعه کنيد https://blue-subtitle.com/children-of-the-corn-666-isaacs-return-1999/ زیرنویس فیلم Children of the
دانلود زیرنویس فیلم Children of the Corn 666: Isaac’s Return 1999 یک فیلم ترسناک آمریکایی محصول 1999 به کارگردانی کاری اسکوگلند و با بازی نانسی آلن، ناتالی رمزی، جان فرانکلین و استیسی کیچ است. این ششمین فیلم از مجموعه فرزندان ذرت است.
براي دانلود به لينک زير مراجعه کنيد
https://blue-subtitle.com/children-of-the-corn-666-isaacs-return-1999/
زیرنویس فیلم Children of the Corn 666: Isaac’s Return 1999 این فیلم به دلیل این که اولین فیلم از این سری بود که جان فرانکلین را در نقش آیزاک که از اولین فیلم ندیده بود، دوباره ایفای نقش کرد و همچنین اولین فیلم از دنبالههای مستقیم است که در واقع تعدادی از فیلمها را داشت، قابل توجه است.
هانا، اولین فرزندی که از فرقه اصلی ذرت گاتلین متولد شد، از شهر گاتلین دیدن می کند تا مادر واقعی خود را پیدا کند. در راه، او یک واعظ خیابانی به نام زکریا را برمیدارد که ماشینش خراب شد. او نام او را به او می گوید و سپس ناپدید می شود. پس از تصادف هانا به مزرعه ذرت، کلانتر ناگهان ظاهر می شود و هانا را به بیمارستانی در شهر می برد. هنگامی که آنجا میرود، متوجه میشود که اسحاق توسط «کسی که پشت ردیفها راه میرود» پس از اینکه خدای مرگ کنترل بدن او را در فیلم اول به دست گرفت، کشته نشده است، بلکه در عوض به کما رفته است. به نظر می رسد بیمارستان مملو از بیماران عجیب و غریبی است که قبل از تغییر صحنه از پیشگویی مربوط به هانا و اسحاق صحبت می کنند.
پس از اینکه او بیمارستان را ترک می کند و سفر خود را از سر می گیرد، تقریباً توسط یک کامیون مرموز از جاده خارج می شود. پس از ورود به یک متل عجیب، او تقریباً بر روی یک کلاغ مرده قدم می گذارد و سپس توسط پسر جوان خندان (دانیل ال نیکولتی) که ناگهان روی صندلی کنار ماشین او ظاهر شد، مبهوت می شود. در دفتر متل، او با یک جفت نوجوان عاشقانه آشنا می شود، یک دختر و دوست پسرش، مت. سپس وارد متل می شود. صبح روز بعد وقتی هانا در حال خروج از متل است، جمعیت کمی دور ماشین او جمع می شوند که مجذوب او شده اند. در همین حین، صحنه تغییر می کند و مشخص می شود که آیزاک از خواب طولانی 19 ساله خود (که در آن او که پشت ردیف ها راه می رود در پایان فیلم اول او را رها کرد) بیدار شده است و او یک پسر دارد. هانا به بیمارستان برمیگردد و قبل از اینکه گابریل پشت سر او ظاهر شود، در راهروی خالی بینایی میبیند. او را به اتاق ضبط نشان می دهد تا بتواند به دنبال شناسنامه اش بگردد. در حالی که آنها در تاریکی هستند، وقتی جیک سعی می کند سرش را با تبر باز کند، تقریباً کشته می شود. گابریل هانا را تنها می گذارد تا جیک را به اتاقش برگرداند. هانا در حالی که تنهاست، داسی را می یابد که گواهی تولد او را به دیوار سنجاق می کند.
زیرنویس Children of the Corn 666: Isaac’s Return 1999 در نیمه های شب، یک زن غریبه سعی می کند هانا را در حالی که در رختخواب دراز کشیده است لمس کند، اما زمانی که متوجه می شود هانا بیدار است، آنجا را ترک می کند. هانا کامیون خود را به عنوان کامیونی که او را از جاده خارج کرده است می شناسد.
او تا سپیده دم کامیون را به وسط مزرعه ذرت تعقیب می کند، اما قبل از اینکه بتواند به دنبال شخصی بیفتد با جسی برخورد می کند: نوجوان عجیب دیگری که قمه حمل می کند. او به او می گوید که صاحب کامیون ریچل کولبی است، همان نامی که در شناسنامه آمده است. هانا در اتاق متل خود کلمات “برو بیرون یا بمیر!” نوشته شده در چیزی که به نظر می رسد خون در حمام است. در بازگشت به کلیسا، راشل با اسحاق روبرو می شود. فاش می شود که راشل بیوه آموس است (راشل و آموس هر دو در نوجوانی در کودکان ذرت ظاهر شدند) و او معتقد است که دخترش مرده است. وقتی اسحاق بعد از بحث با پیامبر آنجا را ترک می کند، می گوید که چگونه به خاطر خیانتش مجازات می شود. راشل بعداً با دکتر مایکلز صحبت می کند که فقط می خواهد فراتر از ایده های فرقه ها و فداکاری ها حرکت کند. او به راشل میگوید که هر کاری که لازم است انجام دهد تا جلوی اسحاق را بگیرد.
دکتر مایکلز به بیمارستان برمیگردد و متوجه میشود که جیک سینک ظرفشویی را مسدود کرده و باعث شده است که آب به تمام زمین برود و اکنون بیخبر روی زانوهایش غر میزند. آیزاک از سایه ها خارج می شود و قدرت ماوراء طبیعی را به نمایش می گذارد. مایکلز می ایستد، بدون ترس از او، به او هشدار می دهد که هانا را تنها بگذارد، و خود را به عنوان کسی که هانا را از شهر دور کرده است، نشان می دهد. آیزاک یک سیم برق جرقه زنی را از دیوار می کشد و روی زمین خیس می اندازد و مایکلز را برق می اندازد. بعداً اسحاق به پسری نزدیک می شود که معلوم می شود مت است. او به این باور افتخار می کند که پسرش میراث او را ادامه خواهد داد. با این حال، مت به نظر کمتر مشتاق است.
در حالی که گابریل با اسحاق در مزرعه ذرت صحبت می کند، هر دو در مورد وقایعی که رخ داده و در مورد پیشگویی صحبت می کنند، اما گابریل اسحاق را به خاطر اینکه به شاگردان خود اجازه داده است او را بر روی صلیب آویزان کنند (که در فیلم اول اتفاق افتاد) را مسخره می کند و مجبور می شود آن را ترک کند. در همین حال هانا دوباره از جاده رانده می شود، این بار توسط مت مست. بعد از اینکه او بر سر او فریاد زد، بیل به او میدهد و به او میگوید که از نسل اسحاق است و از او میخواهد نسبش را دنبال کند. هانا شروع به کندن قبر بیبی کولبی، کودک ظاهراً مرده ریچل می کند. همانطور که او حفاری می کند، جسد خونین درست بالای سرش می افتد و از درخت آویزان می شود. با این حال، معلوم می شود که این فقط یک توهم است. راشل با او در قبرستان است و به او هشدار می دهد که اگر ادامه دهد راه بازگشتی وجود ندارد. هانا سپس می گوید که تنها در صورتی می رود که راشل حقیقت را به او بگوید. راشل این موضوع را انکار می کند و آن را “دفع کننده” می خواند. در حالی که هانا آماده میشود تا تابوت را باز کند، راشل ناامید این پیشگویی را به او میگوید: «دختر اول بچهها در آستانه نوزدهمین سالگرد تولدش برمیگردد تا بفهمد او کیست و او که پشت سر راه میرود. ردیف ها بیدار خواهند شد.»
هانا تابوت را باز می کند تا ببیند خالی است و راشل می دانست که هانا فرزند اوست و نمرده است. او به هانا مضطرب می گوید که اسحاق از هانا می خواهد که نژادی جدید و «خالص» بسازد. هانا او را به جنون متهم می کند و فرار می کند. در مزارع ذرت، همه فرقه جمع شده اند تا جشن بگیرند زیرا مت به عنوان اولین برگزیده شناخته می شود. در حالی که هانا در آن شب در میان مزارع ذرت قدم می زند، کودکانی اطراف او را گرفته اند که یکی از آنها به او آرامبخش تزریق می کند.
هانا در محاصره اعضای فرقه و آتش سوزان از خواب بیدار می شود. تاجی از پوستههای ذرت روی سرش میگذارند و دستش را مثل مت میزنند. آنها شروع به برگزاری مراسم اتحاد بین او و مت می کنند، اما هانا فرار می کند. آنها سعی می کنند او را بگیرند، سیستم آبیاری را فعال کرده و موتورسیکلت ها را در مزارع رانندگی می کنند. راشل در برابر اعضای فرقه ظاهر می شود و ادعا می کند که اسحاق یک کلاهبردار است. در مزرعه، دوست دختر مت تلاش می کند تا به هانا کمک کند تا فرار کند، زیرا او می خواهد با مت باشد. آنها به زودی توسط اعضای فرقه که آنها را دستگیر می کنند به گوشه می نشینند. معلوم شد که گابریل سوار بر دوچرخه ای بود که هانا سوارش کردند و او را از مزارع ذرت بیرون آورد. دوست دختر مت اما چندان خوش شانس نیست و آیزاک به مت دستور می دهد او را بکشد. مت امتناع می کند و آیزاک با فحش دادن به پسرش، او را با تیغ جسی به دو نیم می کند. با آن، مت به مزرعه ذرت می دود.
جبرئیل زخم های هانا را در انباری مراقبت می کند، به او کمک می کند حمام کند و او را ببوسد. آنها دقیقاً در لحظه ای که ساعت دوازده را نشان می دهد شروع به آمیزش می کنند. مت به زودی در انبار ظاهر می شود، هانا در مورد مادرش می پرسد و پس از اینکه هیچ پاسخی دریافت نمی کند، به دنبال او می رود. در حالی که در انبار است، گابریل کلکسیون تمام ابزارهای کشاورزی بچه های اصلی را به مت نشان می دهد و قول می دهد که مت با دوست دخترش باشد.
او با هانا انبار را ترک میکند و مت خود را روی داس میچسباند. در بیمارستان، راشل در زیرزمین نگهداری میشود و هانا با مشاهده کتک خوردن او توسط کورا به سمت او هدایت میشود. او در راهرو با جیک ملاقات می کند، که او را در مورد “پیامبر دروغین، لباس گوسفند، گرگ های تندخو” هشدار می دهد. در حالی که گابریل جسی را با قدرت ماوراء طبیعی خود می کشد. هانا اکنون با آیزاک روبرو می شود، که اکنون خود را “او که پشت ردیف ها راه می رود” می داند و از قدرت دیوانه شده است. گابریل به راهروهای بیمارستان هجوم میآورد و وقتی کورا میخواهد به او شلیک کند، با تکان دادن مچ دستش و کلمه «بنگ»، او را مجبور میکند خودش را بکشد. سپس با اسحاق روبرو می شود و فاش می کند که او اولین فرزند فرزندان است و اسحاق به نفع پسرش حق اولیت خود را از او سلب کرده است.
جبرئیل به هانا می گوید که اسحاق را بکشد، اما هانا با گوش دادن به صحبت های مادرش این کار را نمی کند. با این حال گابریل توضیح می دهد که چگونه همه چیز طبق نقشه او پیش رفته است. او سپس با قدرت خود اسحاق را به پرواز در می آورد و خود را به عنوان “او-که-پشت ردیف-ها- راه می رود” نشان می دهد، که بدن اولین فرزند متولد شده را دزدیده و از همان ابتدا همه چیز را دستکاری کرده است. اسحاق را روی زمین نگه می دارد و با انتهای شکسته لوله سربی به او خنجر می زند و یک بار برای همیشه به پیامبر دیوانه پایان می دهد. راشل زمانی که گابریل سعی میکند هانا را متقاعد کند که بماند، چاقو میزند، سپس او و هانا از بیمارستان فرار میکنند، اما نه قبل از اینکه گابریل قبل از مرگ به هانا بگوید “بذرها قبلاً کاشته شدهاند”. با این حال، گابریل تقریباً فوراً شفا مییابد و پس از اظهار نظر در مورد “عملکرد خوب” خود، شروع به ایجاد انفجارهایی میکند که جیک را میکشد. سپس راشل و هانا در حال راه رفتن در جاده دیده می شوند و هانا اکنون می داند که کلمات گابریل چه معنایی دارند. او اکنون فرزند «او-که-پشت ردیف-ها-راه می رود» باردار است.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0